مدرسه حفظ بندرکنگ

توبه دختر الجزایری

خودش چنين نقل مي‌كند:

درجامعه‌اي پرورش يافته و بزرگ شدم كه پرستش خدا فقط در نماز، روزه، حج و چند شعائر ظاهري ديگر خلاصه مي شد كه متأسفانه آنها هم توسط زنان ومردان سالخورده انجام مي گرفت. اما جوانان، نه از آنها توقع انجام كارخيري مي رفت، نه از منكرات و گناه بازداشته مي‌‌شدند.

سال سوم تحصيل، با دو نفر از همكلاسيهايم آشنا شدم كه در ميان مجموعه، فقط همان دو نفر نماز مي‌خواندند. من تحت تأثير قرار گرفتم و با خود گفتم: چرا نماز نخوانم با آنكه احكام و دستورات مربوط به نماز را فرا گرفته ام؛ مگرنه اينكه نماز بر هر فرد مسلمان لازم و ضروريست؟  بالاخره توفيق خداوند شامل حالم شد و از آن روز به بعد شروع به خواندن نماز كردم. نماز باعث شد كه من به تلاوت قرآن و حفظ قرآن رو بياورم و جزئي از آيات كلام الله مجيد را حفظ كنم و همچنين به رعايت حجاب اسلامي و گوش ندادن ترانه و موسيقي بينديشم.

درسال1980 كه كم كم پا به سن تكليف مي گذاشتم، پديده ي حجاب -اگر تعبيرم درست باشد- به وجود آمد و گسترش يافت. در كلاس درس ما دو خواهر حقيقي بودند كه حجاب را رعايت مي نمودند. من براي آنها بيشتر از ديگران احترام قائل بودم. با آنكه تا آن روز از حقيقت حجاب چيزي سردر نمي‌آوردم، ولي در اينكه مردم آن را پديده اي نو يا سرپوشي برحقايق يا پنهان كردن شخصيت واقعي خويش قلمداد مي كردند متردد بودم.

يادم مي آيد پس از اينكه به فرض نمودن حجاب يقين پيدا نمودم، واقعه اي برايم رخ داد:

شيطان در وجود دخترعمه ام كه دوستدار فسق و فجور و ترانه و نغمه‌هاي جنون‌آور بود، رخنه كرد. روزی از مدرسه برگشته بودم متوجه شدم كه حجاب را زير سؤال برده و زناني را كه حجاب مي‌پوشند به باد استهزاء گرفته است،من كه از شنيدن سخنان وي بشدت عصباني شده بودم به او گفتم:

از امروز به بعد انشاءالله من هم حجاب اسلامي رارعايت خواهم كرد.

او با لبخندي شيطنت آميز در جوابم گفت:

عزيزم تو هنوز نوجواني،چه لزومي دارد،جمال وزيبايي ات را پنهان نمايي؟!

اين برخورد دختر عمه ام به خير من تمام شد و موجب شد كه در مورد پوشيدن حجاب قاطعانه تصميم بگيرم.

هنوز چند روزي از اين واقعه نگذشته بود كه به ديدار يكي ازدوستان نزديكم رفتم، هنگامي كه مي‌خواستم از او خداحافظي كنم يك عدد برقه و چادري بلند به من هديه كرد و گفت شايد روزي به اينها نياز پيدا كردي. هدفش برايم مشخص بود، مي‌خواست بدين صورت به پوشيدن حجاب وادارم كند.

ديري نپاييد كه آرزوي دوستم تحقق يافت، روزي مي‌خواستم بيرون بروم ناخودآگاه دستم به برقه و چادر رفت، آنها را پوشيده و از منزل بيرون شدم. با  خود گفتم: امروز همه را غافلگير مي‌كنم بگذار بخندند و مسخره ام كنند.

اكنون بحمدلله حدود پنج سال است كه به حجاب پايبند شده ام. در دو سال اول ترس از خداوند بطرز عجيبي بر من تسلط يافته بود، خواب را از چشمانم گرفته بود، مي ترسيدم كه اگر خداوند در آن روزهاي غفلت قبض روحم مي نمود، چگونه با اين وجود سراپا آلوده به گناه ملاقاتش مي كردم، آن هم كسي كه ديده و دانسته گناه كند و معصيت را پيشه ي خويش سازد. خصوصاً هنگام تلاوت سوره ی نور، كه بحمدلله آن را حفظ كرده ام و برخورد به اين حديث پيامبر، ترسم افزايش مي يابد:

(نساء كاسيات عاريات مائلات)

(زناني كه ظاهراً پوشيده و در واقع برهنه‌اند و به گناه ميل و رغبت دارند)

درخاتمه خدمت دوشيزگان بد حجابي كه دربازارها و اماكن عمومي تردد دارند عرض مي كنم:

تا به كي مي‌خواهيد نشان تيرهاي زهرآگين چشم مردان از خدا  بي‌خبر قرار  بگيريد؟! مگر نمي‌دانيد كه خداوند هر لحظه مشرف بر حال و ناظر اعمالتان است؟ مگرفراموش نموده ايد ونمي دانيد يا خود را به فراموشي زده ايد كه زيبايي واقعي زن درحجاب و حيا و وقارش نهفته است؟

(مانند فاطمه شيرزن باشيد كه درفرانسه به احترام چادرش حاضر شد از مدرسه اخراج گردد و درنتيجه ي استقامتش دادگاه به نفع وي حكم صادركرد.)

انسيت فاطمة التي لحجابها          خضعت فرانسا والعصاة توتروا

(مگر فاطمه را ازياد برده اي كه فرانسه در مقابل حجابش زانو زد. و سرد مداران معصيت تيره رو شدند).

ثبتت علي ايمانها وتسامقت                كا لنخلة الشماء لا تتئاثر

) بر ايمانش استقامت ورزيد و مانند نخل تنومند كه ازباد هراس ندارد پايدار ماند(.

انسيتها انسيت كيف تحدثت           عنهاالوسائل كيف عزالمخبر

)آيا او را از ياد بردي نديدي چگونه خبرگزاريهاي دنيا و خبرنگاران با آب و تاب خبرش را منتشر كردند(

خواهرم:

برخيز، طهارت كن و دو ركعت نماز بخوان و با خداي خويش پيمان ببند بقاياي عمرت را باحجاب بگذراني

صفحه قبل 1 صفحه بعد


ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 208
بازدید کل : 8504
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1